حاشیه گاهی حکایتی است که لایه ها را برمی دارد
1-دوربینم روگرفتن اما چشمم رویادشون رفت!
تاواپسین روزهای انتخابات به بچه ها گفتم این راهش نیست.اما اینقدرشوروهیجان داشتند که گوششون بدهکاراین صحبت ها نبود.توی شهرای مختلف غوغایی بود که نگو ونپرس برای نمونه شب های ملک شهر رو عرض می کنم خدمتتون تاچشم کارمی کرد باند سبزعکس های موسوی وگاهی هم کروبی ویک گروه مشخص که سوار بر وانت بودند وچند موتوروماشین پشت سرهم سعی می کردندصفوف سبزروبهم بریزن عکسای احمدی دستشون بود.این که می گم کاملا مشخص از این جهت که اصلا پلاک اصفهان نبودند و زن های چادری و(مردهای ریش دار .تیپ هایی که در ملک شهر کمتربه چشم می خورن) یه گوشه هم کیوسکی بود که با صدای بلند آهنگ بختیاری پخش می کردوپرازتسبیح ومهربودوچند تاعکس رضایی.
البته یک نکته ی جالب ماشین هایی بودند که یه طرف عکس های احمدی وطرف دیگه تصاویرموسوی روچسبونده بودن خونه واده هایی که ازاین نظرنصف شده بود(عجب تمرینی برای دموکراسی وهم زیستی مسالمت امیز!)یه جاهایی بچه ها باتیپ های سبز بزن برقص راه انداخته بودن(البته این دوموضوع رو برام تدا عی می کرد1-عقده های فروخورده ی مردم که درتمام اعیادمذهبی!وپیروزی ها مثل فوتبال و..بیرون می ریزه وچهره ی واقعی خواسته های سرکوب شده رو عیان می کنه وگرنه کجا موسوی در توانش که نه دررویاش هم این ازادی می گنجه ؟!2_تصویرهایی از جهالت که خواست این نظام بوده همیشه )در یک مثال کوتاه عرض می کنم درمیان موج سبزازیه اقایی پرسیدم چراموسوی؟ کمی ازجمعیت فاصله گرفت گفت چون به نظرم خوب اومدی بهت راستشو می گم من به احمدی رای می دم گفتم پس بین این ها چه می کنی؟ گفت اولا یه حالی می برم بین این خوش تیپ ها دوما می خوام ببینم کیا به موسوی رای می دن پدرسوخته هامی خوان ترویج فسادوبی بندوباری کنن اگر موسوی بیاد من دیگه به زنم می تونم بگم چادربپوش !یا دخترم میره دوست پسر می گیره این که وضع نشد غیرتم کجا رفته ؟تازه موسوی که با امریکاس کروبی هم که دزده رضایی هم که ول معطل !کی می مونه؟
یه کم که دور شدم دیدم با یه دخترکه احتمالاهم سن دخترش بود داره پچ پچ می کنه و
بلند بلند می خنده اخه
مرگ خوبه اما واسه همسایه !!!!
ادامه دارد...
0 نظر:
ارسال یک نظر
قطره قطره ...
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی