۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

مرگ بر جمهوری (ضد انسانی)اسلامی


نگذاريم شيرکو معارفى را اعدام کنند!


عليه اعدام و براى آزادى زندانيان سياسى بميدان بيائيم!










زندانى سياسى شيرکو معارفى را از بند عمومى به سلول انفرادى اجراى احکام انتقال داده اند. جمهورى اسلامى بعد از به قتل رساندن احسان فتاحيان چوبه دار را براى شيرکو معارفى تدارک ديده است. جمهورى اسلامى با اعدام زندانيان سياسى بويژه طيف مخالفين جمهورى اسلامى٬ دارد وحشت اش را از جنبش سرنگونى اعلام ميکند. فکر ميکند با قربانى گرفتن از مردم ميتواند به اوضاع مسلط شود. براى لغو فورى حکم اعدام شيرکو و ديگر زندانيانى که حکم اعدام گرفته اند بميدان بيائيم. تعرض جبوبانه جمهورى اسلامى به زندانيان سياسى را بايد با تعرض محکم پاسخ داد. جنبش آزادى کليه زندانيان سياسى و لغو بيقيد و شرط مجازات اعدام بايد وسيعا در داخل و خارج کشور بميدان بيايد

خانواده هاى زندانيان سياسى!

در وضعيت کنونى شما بايد دسته جمعى جلو بيافتيد و در مقابل زندانها و مراکز دولتى تجمع کنيد و مردم را به حمايت فرا بخوانيد. مسئله فقط کردستان نيست٬ بايد در سراسر ايران در مقابل سياست جنايتکارانه اعدام زندانيان سياسى قرار گرفت. جامعه ميداند که سياست اعدام زندانيان سياسى تلاشى براى ارعاب و سرکوب مردم است و در تقابل با همين سياست وسيعا از حرکت خانواده هاى زندانيان سياسى استقبال و حمايت ميکنند. شبکه هاى جوانان بايد سهم مهمى در بسيج توده اى بعهده بگيرند. دانشجويان بايد دانشگاهها را به صحنه اعتراض عليه اعدام و براى آزادى کليه زندانيان سياسى تبديل کنند. جريانات سياسى و پيشرو٬ مخالفين مجازات اعدام بايد جملگى تلاش کنند جنبشى عظيم و اجتماعى عليه اعدام و براى آزادى فورى کليه زندانيان سياسى شکل بگيرد. اجازه ندهيم شيرکوها را اعدام کنند! ارابه خونين اعدام را درهم بکوبيم! جمهورى قتل و جنايت اسلامى اصلاح نميشود٬ بايد آنرا تماما بزير کشيد.



احکام اعدام فرزندانمان را لغو کنيد! اعدام نه! زندانى سياسى نه!

فرزندانمان را آزاد کنيد! زندانى سياسى آزاد بايد گردد!



مرگ بر جمهورى اسلامى


آزادى٬ برابرى٬ حکومت کارگرى


زنده باد جمهورى سوسياليستى



حزب اتحاد کمونیسم کارگری

٢٢ آبان ١٣٨٨ – ١٣ نوامبر ۲۰۰۹



8 نظر:

در ۲۶ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲:۱۶, Anonymous ali گفت...

سلام دوست عزيزم خسته نباشيد. دادنامه یک جانباز جنگی

از حمله به خوابگاه دانشجوئی
رسیدند به حمله به شبستان مساجد!

 
در ۲۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۵۶, Anonymous محمد گفت...

حرفي واسه گفتن نيست

 
در ۲۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۰۳, Anonymous محمد گفت...

وطن يعني دويدن در پي نان ، وطن يعني كمك كردن به لبنان ... ....

 
در ۲۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۱۰, Anonymous عرشيا گفت...

درود....
خوبه...
بايد گرفت آن چه كه حقمان است....
من هم با جاي خالي به روزم
چشم به راه نگاهت....
سپيد باشي
قربانت عرشيا[گل][قلب][بوسه]

 
در ۲۹ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۹:۴۴, Blogger کوروش گفت...

درود
بیش از یک دهه از قتل ناجوانمردانه شماری از فرهیختگان کشورمان میگذرد. کسانی که به فکر ابدی کردن سلطه خود بر کشور بودند، شبانه و مخفیانه، مریدان خود را به جان تعدادی از شهروندان بی گناه انداختند و به فجیع ترین وضع آنان را به قتل رساندند. اما پس از افشای جنایات مریدان خود را به عنوان "خودسر" بازداشت کردند و به صورتی مشکوک به قتل رساندند تا سران و حاکمان خودسر پرور در حاشیه امن خود باقی بمانند. عنصر به اصطلاح خودسر را کشتند، اما طبق توصیه های همان خودسر، فرمان به عدم بازنگری و اصلاح قانون مطبوعات داده شد، تا مبادا ملت راه و رسم دفاع از حقوق خود را بیاموزد و به خوابگاه دانشجویان حمله کردند.این همه به خاطر فلج کردن دولتی بود که تکیه بر رای مردم داشت؛ این همه به خاطر بر سر کار آوردن دولتی بود که به جای تکریم ملت، مردم را تحقیر کند و دنبال اتوموبیل خود بدواند. امروز همگان نتایج سکوت در برابر این تحقیر ملی و حقارت بین المللی را به چشم مشاهده میکنند.
از همه شاهدان روزگار تقاضا داریم که در سالگرد پرپر شدن شاهدان چمن، داریوش و پروانه فروهر گرد هم آییم و با گرامی داشتن یاد آن دو عزیز، با خود زمزمه کنیم که دیگر نمیترسیم، چرا که همه با هم هستیم.
زمان:يكشنبه يكم آذرماه - 3 تا 5 بعد از ظهر
مکان:خيابان سعدی جنوبی- خيابان هدايت - كوچه شهيد مرادزاده - پلاك 18
پاینده ایران

 
در ۲۹ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۰۵, Anonymous ایران امروز گفت...

و ای دوست
من خداوند را در رنگ سبز دیدم
یادگار امیرکبیر بر پرچم کشورم
یادگار انقلابی شکوهمند ولی ناکام که شاهی رفت ولی ظلم شد با لباس دین ماناتر
یادگاری از هشت سال جنگ و پیشانی بند سبز و زخمهای خود و همرزمان شهیدم
یادگاری از سی سال ظلم رفته بر جای جای کشورم
یادگاری از شکنجه و اعدامهای هموطنان دگر اندیشم
یادگاری از رای های دزدیده شده ملتم
یادگاری از جنبش سبز مدنی مردم مظلوم وطنم
یادگاری از لباسهای سبز لجنی که از تن برآمد و شد برنگ اقیانوس سبز میهنم

و پیروزی که خداوند در قرآن بشارتم داد

و ان ینصرک الله نصرا عزیزا

 
در ۱ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۵۱, Anonymous محمد گفت...

اين فيلتر شكنو پايتم اساسي ...

 
در ۶ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۴۷, Blogger کوروش گفت...

درود
اگر به خانه ی من آمدي
برایم مداد بیاور مداد سیاه
می خواهم روی چهره ام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!
یک مداد پاك کن بده برای محو لب ها
نمی خواهم کسی به هوای سرخیشان،
سیاهم کند!
یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را
از ریشه در آورم
شخم بزنم وجودم را ...
بدون این ها راحت تر به بهشت می روم گویا!
یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم،
سرم هوایی بخورد
و بی واسطه روسري کمی بیاندیشم!
نخ و سوزن هم بده، براي زبانم
می خواهم ... بدوزمش به سق
... اینگونه فریادم بی صداتر است!
قیچی یادت نرود،
می خواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم!
پودر رختشویی هم لازم دارم
براي شستشوي مغزي!
مغزم را که شستم، پهن کنم روي بند
تا آرمان هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که
کسی نی نینداخت.
می دانی که؟ باید واقع بین بود!
صداخفه کن هم اگر گیر آوردي بگیر!
می خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب،
برچسب فاحشه می زنندم
بغضم را در گلو خفه کنم!
یک کپی از هویتم را هم می خواهم
براي وقتی که خواهران و برادران دینی
به قصد ارشاد،
فحش و تحقیر تقدیمم می کنند،
به یاد بیاورم که کیستم!
ترا به خدا ... اگر جایی دیدي حقی می فروختند
برایم بخر ... تا در غذا بریزم
ترجیح می دهم خودم قبل از دیگران
حقم را بخورم !
سر آخر اگر پولی برایت ماند
برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند،
بیاویزم به گردنم ...
و رویش با حروف درشت بنویسم:
من یک انسانم
من هنوز یک انسانم
من هر روز یک انسانم!*
پاینده ایران

 

ارسال یک نظر

قطره قطره ...

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی