۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

موج دریا خروشش
ابر آسمان اشکش

رعد نعره ,
صاعقه خشمش

کم می آورد هرگاه
می شنود وصف شما :

 که خاک را به تن خویش
تن را به مشتی ریش

سیاست رابه دیانت
نجابت رابه حماقت

شرافت را به ولایت
صداقت رابه رزالت

آلوده اید ای ددان
دیو سیرت پست طینت

که گفته اید به چهارپایان
"زکی!"

3 نظر:

در ۲۱ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۴:۳۸, Anonymous ایران امروز گفت...

سلام

هموطنان خوبم
لطفا مطلب
" یادی از قربانیان قتل های زنجیره ای " را خوانده و نظر بدهید

موفق باشید

 
در ۲۲ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲:۰۲, Anonymous ایران امروز گفت...

سلام دوست مهربانم
متشکر از نقطه نطرات خوبتان

من اعتقاد دارم مسلمان حق ندارد کسی را بت کند چه آیت اله خمینی را چه پادشاه محمد رضا پهلوی را و چه مرحوم مصدق و یا مرحوم جزنی و یا مسعود رجوی خائن و سر آخر نوری زاده و...
اما اعتقاد من به اسلام بمن اجازه نمی دهد در برابر اعدام هموطنان چپگرای خود در اعدام های تابستان سال 1367 سکوت کنم و حق ندارم در برابر جنایات رخ داده در کردستان و آذربایجان و ترکمن صحراو سیستان و بلوچستان و... سکوت کنم.
در این بین افرادی همچون ابوالحسن بنی صدر و نوری زاده ( یار امام ) و یا آبراهیمیان ( نویسنده کتاب اعدامهای تابستان 1367) این شانس را دارند که بهر دلیلی بسیاری در دستگاه حکومت اطلاعات محرمانه خود را در اختیار آنها می گذارند شاید اگر قطب زاده نیز زنده بود او نیز امروز در این موقعیت بود
به این گروه باید سپاهی های سابق همچون محسن سازگارا و یا اکبر گنجی ( در سال 1364 تا مرز اعدام رفت )و عمادالدین باقی و ابراهیم نبوی و سردار اعلایی و... را اضافه کرد
البته نادانها مانند گودرزی( رهبر ظاهری گروه فرقان ) و یا مسعود رجوی ( قبل از کشته شدنش در مرز سوریه و عراق )هم بوده اند که طی یک همکاری مخفی با نظام گناه همه ترورها و تسویه حسابهای داخلی را بر عهده می گیرند.
این بمعنای تایید شخصیت و یا گرایشات این افراد نیست

اما من شخصا چرا تصمیم گرفته ام قبول خطر نموده و حتی در صورت دستگیری و اعدام اقدام به افشاگری کنم چون من و بسیاری از همرزمانم معتقدیم مردم ما امروز ظرفیت شنیدن وقایع تلخ انقلاب را دارند
ما بعنوان یک ایرانی باید برای اعاده حیثیت و احقاق حقوق از دست رفته هموطنان کشته شده مان تلاش کنیم
موفق باشید

 
در ۲۲ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۲۶, Blogger کوروش گفت...

درود
زان پیشتر که از سر ما آب بگذرد
با ناخدا بگوی که از خواب بگذرد
این کشتی شکسته در این تندباد سخت
آخر چگونه از دل گرداب بگذرد
ای سرزمین مادری، ای خانه ی پدر
یادت چو آتش از دل بی تاب بگذرد
ترسم که چاره ای نکند نوش دارویی
زین موج خون که از سر سهراب بگذرد
گر همچو رعد، نعره برآریم همزمان
کی خواب خوش به دیده ی ارباب بگذرد
16 آذر دوباره سبز میشویم
پاینده ایران

 

ارسال یک نظر

قطره قطره ...

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی