دخترک پای مکوب
این عروس کوچک
پشت قاب شیشه
ابر لبخند وبزک
که پر ازبرق نگاه تو شده
داستانی دارد
که ستاره های رویای تو به ان اویزاست
یک جمله_ یک خط _توی کاغذ پاره
روی شب توری دامن یک لک
مادرت می داند
صورتش خیس و
تنور نفسش داغ
تو را
می کشد ان سو
تر
مادرت چشم تو را می گیرد
دخترک پای مکوب
دخترک پای مکوب
خوب یادم هست !
این جا این کوچه
مادرم نیست ولی بوی عروسک دارد.
اینجا پای من می کوبد
دست من می لرزد
ارزو می سوزد
برق چشمان من است
ننگ برکاغذ پاره!
نفرین بر خطی
قبل از امدنم نقش شده
مادرم
می دانست خواندن
کودکم میل عروسک دارد
من ولی می خندم
من ولی اینجا
بی هراس از سنگ یا شیشه
سر
تا ته این کوچه
بی نهایت بار می رقصم
من عروسکم برایت کودک
من پراز چشم توام
من عروسکم کوک تبسم هایت
کوک خواهش های خیال معصومانه
ننگ برکاغذ پاره
دخترم دست بزن !
2 نظر:
salam kdastet dard nakone ham ziba ham tanin andaz bood montazere amatalebe badit hastam bahar jan rafigh
سلام عزیز خیلی قشنگه دستت درد نکنه
ارسال یک نظر
قطره قطره ...
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی